جدول جو
جدول جو

معنی شتر صالح - جستجوی لغت در جدول جو

شتر صالح
(شُ تُ رِ لِ)
ناقۀصالح. شتر که به صالح پیمبر تعلق داشت و خداوند او را حجت بر دعوی نبوت صالح قرار داده بوده و صالح مردم را از آزار ناقه برحذر داشته بود ولی روزی کافران در کمین ناقۀ صالح نشستند، چون از آبشخور بازآمد نخست پی او را زدند و سپس با نیزه کشتندش:
چون سگ درنده گوشت یافت نپرسد
کاین شتر صالح است یا خر دجال.
سعدی.
رجوع به صالح پیغمبر و ناقۀ صالح و اشتر صالح و قصص القرآن ص 22 و قرآن کریم تفسیر آیه هائی که مربوط به صالح و ناقۀ اوست از جمله تفسیر کشاف زمخشری چ 2 ج 1 ص 555، سورۀ اعراف آیۀ 73، 77، 57، 189، 190، سورۀ هود آیۀ 64، 62، 89، 61، 66، سورۀ النمل آیۀ 45، سورۀ القمر آیۀ 27 و سورۀ الشمس آیۀ 13 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ تُ رِ لِ)
شترصالح. ناقۀ صالح. اشتری بوده است که حضرت صالح پیغمبر، بمعجزه و امر خدا از میان کوه بیرون آورده. بلعمی در ترجمه طبری آرد: پس صالح گفت: چه خواهید؟ گفتند: آن خواهیم که ازین کوه سنگ خاره اشتری بیرون آری، مادۀ سرخ موی با یک بچه همچون او سرخ موی، چنانکه علف بروید و گیاه خورد. آنگاه بتو بگرویم. صالح گفت: این در نزد خدای تعالی سخت آسان است. دعا کرد آن کوه بنالید به امر خدای عز و جل از میان وی شتری بیرون آمد، مادۀ سرخ موی با یک بچه از عقب وی دوان. چون آن بچه بیامد بانگی بکرد و به علف خوردن ایستاد... و رجوع به صالح پیغمبر در همین لغت نامه شود:
خون حسین آن بچشد در صبوح
وین بخورد ز اشتر صالح کباب.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(نَ رِ طُ)
دهی از دهستان خنافرۀ بخش شادگان شهرستان خرمشهر. در 5 هزارگزی شمال شادگان بر کنار راه شادگان به اهواز، در دشت گرمسیری واقع و دارای 300 تن سکنه است. آبش از رود خانه جراحی، محصولش خرما و غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری و عبابافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
از ریز مقامات موسیقی، شتر+حال، تکه ای سازی مربوط به نی
فرهنگ گویش مازندرانی